قسمت ششم دختر دربرابر اکسو
به قلم :لی دائه مین
……………………………………………………………………………………………………………
این زنگ ریاضی داشتیم با همون لباس های ورزشی نشستم زیر لب فقط به دی او فش می دادم(زبونم لال) کل زنگ فکرم درگیر ادب کردن دی او بود
زنگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
زنگ خورده بودو من هنوز نشسته بودمو تو فکر بودم
یکی زد از سرم
دستمو گذاشتم رو سرمو سرمو بلند کنم ببینم کیه لی مین کی بود
-چرا میزنی اوغده ای بیشعور
لی مین کی:به جای اینکه سر من داد بکشی پاشو …همه رفتن
یه نگاهی به اطراف انداختم راست میگفت فقط ماپنج نفر موندیم
کیم مین کی:هییی…در چه فکری پاشو بریم …قراره بریم خرید هاا مثلا
-کی گفته میریم خرید؟…من که نمیرم
کیم مین کی:کوفتتتتت….پاشو مگه قرار نیست بریم لباساتو ببریم رخت شور خونه
-خب اره راست می گی
کیم مین کی:خب از اونجا هم بریم مرکز خرید
چوی سو:کیونگ کیان ما هم بریم باهاشون؟
کیونگ کیان:والا منم به اون فکر میکردم …دائه مین میشه ما هم بیایم
-نه بابا بیاین مگه من چی میگم…خیلی هم خوشحال میشم
کیم مین کی:عالیییی شد …پس قرارمون بعد از ساعت 6بعد از ظهر…بعد از اینکه درسا مونو تموم کردیم
چوی سو:باشه پس زنگ میزنیم بهم
-اهوم…پاشین بریم
پاشودیم راه افتادیم
تو راه از چوی سو وکیونگ کیانگ خدافظی کردیم
به ماشین رسیده بودیم درو باز کردم همین که خواستم برم تو ماشین یکی هولم دادومچاله شدم تو ماشین بعد از اون هم مین کی نشست
یدونه محکمشو زدم توسرش اونم برا دفاع خودش کیفشو جلو خودش گرفت
-دیوونه زنجیره ای
مین کی با صدای بلند خندید
منم برا اینکه حرصشو در بیارم ادای خنشو در اوردم
-ببین خودتو جمعو جور کناااااا دیدی یه وقت تبدیل به فرشته مرگت شدم
مین کی با صدای بلند تری خندید منم کم نیاوردمو خندیدم
اقای پارک:خانوماااااا ….بریم؟
با هم:بریم
بعد چند دقیقه ای رسیدیم
پیاده شدمو کیلیدو از جای مخصوصش در اورد درو باز کردم
بعد دوتامون کیفامونو یه وره حیاط پرت کردیم
با خوشحالی وارد خونه شدیم
من اول از همه رفتم تو اشپز خونه یخچالو باز کردم وااای همه چیز داشتیم
پاستارو با چند تا مخلفات دیگه مخلوط کردم بعد ابمیوه وچند تا چیز دیگه که سفرورو خوش رنگ میکرد
پاستارو تو بشقابا ریختمو گذاشتم رو میز ناهار بعد تموم وسایلا رو چیدم رو میز
-واااااای …چه سفره ای درست کردم من
صدای مین کی از تو راه پله هااا به گوشم رسید که می گفت:صبببببببرررررررررر کن ددددددددددددارممممم میام
زود خودشو به اشپز خونه رسوند
چشاش گرد شده بود
-چیه؟…خوشت نیومد؟
کیم مین کی:عالیییه
بعد پرید تو بغلم منم بغلش کردم بغلش بوی ارامش میداد بلافاصله ازم فاصله گرفتو نشست رو صندلی
کیم مین کی:من که نمی تونم تحمل کنم
بعد دعایی کوتاه. دوتامون هم شروع به خوردن کردیم
بعد نیم ساعت خوردن غذا یه آه بلند کشیدمو به بدنم یه کشیدم که باعث سر حال اومدنم کرد
-ظرفارو جمع کنیم
کیم مین کی:باشه
پاشودیم در عرض یه دقیقه ظرفارو جمع کردیم
مین کی:الان ساعت 2 هستش تا ساعت پنج درسامونو تموم کنیم
-اوکی….هرکی زوود به اتاقش برسه ودرسشو زوود تموم کنه اون میشینه و اونی که دیر تموم کرده ظرفارو میشوره
+باشه…یک…دو…سه….حرکت
بعد گفتن ×حرکت ×مین کی دوتایی دوویدیم طرف اتاقامون هردومون هم زمان به در اتاقامون برخورد کردیم
بعد از چند دقیقه که ماتو مبهوت به هم نگاه میکردیم دوتامون با صدای بلند خندیدیم
-خب بسه بریم خر خونی
+بریم…من زود تر تموم میکنم
-نه من….
درو باز کردمو وارد اتاق شدم
اول کتاب شیمیوبرداشتم خوندم ….بعد ازسه ساعت عین خر درس خوندن سرمو بالا گرفتمودیدم ساعت پنجه
ومن تموم کردم کتابو انداختم بالاو بلند جیغ استعاره از شادی کشیدم وهمزمان یه جیغ استعاره از شادی شنیدم درو باز کردمو
سرمو از در دادم بیرون ودیدم مین کی هم از در سرشو داده بیرون
وهم زمان بدنمامونو هم دادیم بیرون وماتو مبهوت به هم نگاه کردیم وبعد از چند ثانیه در این حال بودن باهم یه خنده ی بلند سر دادیم
پریدم تو بغلش اونم منو بغل کرد اونقدر خندیده بودیم که اخرش گریمون گرفت
مین کی:اخر خنده گریه هستش …اینه هاااا
-ههه…اره
مین کیکخب من برم به بچه زنگ بزنم
-منم برم به اقای پارک زنگ بزنم که بیاد دنبالمون
باهم:اوکی
-من میرم کیفارو از حیاط بیارم
+برو زود باش
-من رفتم
زوود رفتمو کیفارو از حیاط برداشتمو بردم بالا
کیف مین کیو دادم به خودش
گوشیمو برداشتمو زنگ زدم به اقای پارک
-سلام اقای پارک ساعت شیش بیاین دنبال ما
+باشه حتما
بعد قطع کردم
صدای مین کیو از پشت سرم میشنیدم که داشت با بچه ها حرف میزد
برگشتم طرف مین کی
مین کی:باشه پس ساعت شیش جلوی فلان مرکز خرید همو میبینیم….باشه پس خدافظ تا ساعت شیش
-من برم حاضر شم
+اهوم..منم
رفتم تو اتاقم ودرکمدمو باز کردم تموم لباسامو رو تخت خالی کردم
-امروز یه تیپ اسپرت بزنم بهتره پس این خوبه…
یه تی شرت اسپرت (روش با طلاییی چینی نوشته شده بود من ملکه هستم) سیاه که با مین کی یکی خریده بودیم با یه شورتک
سیاه خوش فرم وعطر خوش بوم که بازم با مین کی یکی خریده بودیمو زدم ویه ارایش دخترونه که به صورتم میومد کردم
موهامو هم به صورت ازاد ریختم
به ساعت نگاه کردم بعد پنج دقیقه اقای پارک میرسه
از اتاقم رفتم بیرون مین کی هنوز از اتاقش در نیومده بود رفتم دم در اتاقشودر زدم منتظر جوابش نشودمو وارد شدم
-واااااایییی ..چه خوشگل شدی تو
اون تی شرتی که من پوشیده بودمو پوشیده بود با یه شلوار جین سیاه
موهاشو که کوتاه بود ازاد گذاشته بودو یه ارایشی کرده بود که خیلی خوشگل شده بود
+خوب شدم
-نه….عالی شدی
+میسی
صدای زنگ در منو به خودم اورد
-بریم؟..اقای پارک اومده
+بریم ….یونیفرمتم بردار
-باشه ….
رفتم از تو اتاقم یونیفرممو برداشتم واز اتاق زدم بیرون وخودمو به کمد کفشامون که گوشه ی حال بود رسوندم کفش های سفید اسپرتمو برداشتم
مین کی دم در حیاط بود کیفمو برداشتم به طرفش دووویدم
-بریم؟
+بریم من منتظر جنابعالی بودم
-ببخشید
+سوار شو
سوار شدیمو مین کی ادرس مرکز خریدرو به اقای پارک داد ..بعد چند ثانیه راه افتادیم
بعد از یه ربع رسیدیم
مین کی: پیاده شو بریم
-اهوم…اقای پارک اینارو به رخت شویی ببر
اقای پارک:بله…حتما
-میسی
پیاده شدمو دیدم چوی سو وکیونگ کیان ولی مین کی هم اونجان
-سلام بچه هاااا
چوی سو :چرا اینقدر دیر اومدیم نیم ساعته منتظریم
کیم مین کی:ببخشید ایشون دیر کردن
لی مین کی:بسه بچه هااا بیاین بریم
رفتیم تو واقعا مرکز خرید با حالی بود بعد دوساعت تو مرکز خرید گشتن وخرید کردن
-بچه هاا بریم شام تو رستوران اینجا
همه:بریم
بعد خوردن یه شام مفصل بلند شدیمو از مرکز خرید زدیم بیرون از هم خدافظی کردیم اقای پارک هم اونجا پارک کرده بود رفتیم سوار شدیم
-بریم
اقای پارک:بله
-مین کیااااا واقعا خوش گذشت هااااا
+اره ..من خیلی خوابم میاد
بعد همون طوری گرفت خوابید
بعد یه ربع به خونه رسیدیم مین کیو بلند کردمو با هم پیاده شدمیو وارد خونه شدیم سریع رفتیم وارد اتاقامون شدیم
من لباسامو در اوردم و زوود خوابیدم
من برا خودم وبرا دوستام یه دستبند گرونو خوشگل خریدم که واسه هممون یکی بود
ودوتا دستبند جفت که یکیش واسه خودم بود ویکیش هم واسه کیونگ سو خریده بودم
با خوردن بالش به سرم بلند شدم
مین کی:پاشو دیر شد …بیا اینم لباسات
-اینا از کجا اومد
+اقای پارک الان اورد
-باشه باشه..الان حاضر میشم
در عرض دو دقیقه حاضر شدم
-بریم
+اوکی
رفتیم بیرونو سوار ماشین شدیم بعد دودقیق به مدرسه رسیدیم زوود وارد کلاس شدیم
-اخیششش ..هنوز گند اخلاق نیومده
چوی سو:چرا اینقدر دیر
-ببخشین واقعا
نشستیم سر جاهامون
لباس ورزشیامو برداشتمو رفتم بیرون عوض کردمو سریع برگشتم تو کلاس
گند اخلاق اومده بود
-سلام
استاد ورزش:علیک سلام…زود باشین برین بیرون
رفتیم بیرون نرمش کردیم
گروه اکسو رو میدم که دی او از همه جلوتر بود وبقیه هم پشت سرش یکمی نزدیک شدن دی او سرشو برگردوند پشتو با سهون حرف میزد
اسکیت برد که یکمی از من دور بودو برداشتمو انداختم جلو پاش پاشو گذاشتو سر خورد
اومد طرف من به من برخورد کردو من با زمین بد برخورد کردمو دی او هم روی من افتاده بود بلند شدو خودشو تکون داد تا خاک از روی لباسش بریزه
منم نشستمو ارنجم که به شدت اسیب دیده بود رو در اغوش گرفتم
دی او خم شدو منو بغل کردو گذاشتم رو نیمکت داشت به دستم نگاه میکرد که نگاها مون به هم دوخته شد
به صدای مربی به خودمون اومدیم
استاد:بچه هااا شاگرد جدید داریم….چوی جین هو
وقتی استاد اینو گفت پریدم تو بغل جین هو
-تو اینجا چی کار میکنی
+انتقالیمو اینجا گرفتم
دوباره بغلش کردم
+داره ازت خون میاد
-اشکالی نداره بیا بریم تو کلاس
+باشه…مین کیم اینجاست
-اره …فکر کنم تو کلاسه
+باشه پس بریم