قسمت پنجم فیک دختر در برابر اکسو
به قلم:لی دائه مین
……………………………………………………………………………………………….
این زنگو زیست داشتیم درس مورد علاقه کیم مین کی یعنی هرچی در مورد زیست ازش بپرسین در جا جواب میده بر عکس من
(مین کی عین من عادت داره تو کلاس با گوشی بازی کنه) نمی دونم دیگه داشت با کی چت می کرد پنج دقیقه به پنج دقیقه یه پوز خند میزد بعد دوباره
استاد متوجه مین کی شد منم یدونه محکمشو بهش زدم که اخش در اومد بعد دوباره خواست ادامه بده که خواستم گوشیشو ازش بگیرم گوشیش سر خورد رفت درست زیر پای سهون
مین کی هم یدونه به من زد برگشتمو گفتم
-چته دختر چرا میزنی بد کاری کردم نخواستم ابروت همین اولین روزت بره؟
کیم مین کی:ایول بابا …مرسی درست زدی تو هدف …ویییی
برگشتم دوباره نگاه کردم دیدم سهون داره از زمین برش میداره صفحشو باز کرد ولی رمز داشت وگرنه با هاش ور میرفت تا صاحبشو پیدا کنه
بعد برگشتم کیم مین کیو نگاه کردم داشت از ذوق میترکید(خب منم بودم میترکیدم ) یدونه اروم نیشگون گرفتمش ولی انگاری متوجه نشد
استاد :چه خبره اون پشت …لی دائه مین .کیم مین کی ….کیم مین کی اگه خدا بخواد تو باید گوش کنی تا به این درسا برسی
و عقب نمونی…خب تو که اینقدر حرف میزنی به این سوالات من که الان توضیح دادم جواب بده
مین کی با خوش حالی بلند شدو گفت:بفرمایین
سه سوال پرسید که من واقعا جوابشون رو نمی دونستم مین کی خیلی روان و بدون اینکه یدون و رو فراموش کنه یا حتی منومن کنه
هر سه تا رو کامل جواب داد بعد تموم شدن استاد یه دست مرتب براش زد
استاد:واقعا عالی بود مرسی مرسی … من فکر میکردم نمی تونی جواب بدی
کیم مین کی :ما اینیم دیگه
همه بچه ها با تعجب به مین کی نگاه میکردن البته به جز گروه اکسو که عین خیالشون هم نبود زیز لب چند تا فش خوب بارشون کردم(زبونم لال) پسر های از خود راضی یه دست هم واسش نزدند واقعا که عیششششش
مین کی نشست
-(با اشاره) عالییی بود عالیییی
اونم تاییید کرد
استاد:خب بچه هااا فردا شیمی داریم؟
همه:بلهههههه
استاد:خب حالا که بچه های خوبم درست جواب دادن برای اینکه از تلافیشون در بیام فردا امتحان زیست داریم
همه:واااییی نه …کی گفت داریم…ما که نگفتیم
استاد :پس اونوقت چهل تا سوال
همه:نه نه نه نه ترو خدا نه
استاد خندیدو گفت:ااااااییی شیطونا …باشه همون 20 تا
همه:کامزاااااااا
استاد رفتو منو کیم مین کی هم زمان بلند شدیم بعد دستامونو به علامت ایول به هم زدیم
چشمم به سهون افتاد که نشسته و با گوشیه کیم مین کی ور میرفت
به بازوی کیم مین کی که داشت با کیونگ کیان حرف میزد زدم برگشت طرف من با سر به سهون اشاره کردم
کیم مین کی دستی به سرش کشید و رفت طرف سهون چوی سو به سرم زد
-هاااان چته روانی
چوی سو:ببینم اون پشتا داشتین چی میگفتین که استاد اونطور عصبانی شد
منم با انگشت به شکمش فرو بردن
-به تو چه
چوی سو:انگاری دختر خالت اومده مارو دیگه ولیدی ..اره دیگه ..نو که اومد به بازار کهنه میشه دل ازار
-(به شوخی) اره دیگه
چوی سو عصبانی شدو دنبالم کرد منو تا ابدار خونه دنبال کرد من که دیگه خسته شده بودم دستامو به علامت تسلیم با لا اوردم
چوی سو هم دستاشو به زانو هاش زد و خم شد نفس نفس میزد چشم به اب باز افتاد رفتم طرفشو ابو تو دستام جمع کردم بعد که اب تو دستام زیاد شد به طرفش پرتاب کردم مو هاش خیس شده بودو به گردنش چسبیده بود
(چوی سو روی مو هاش حساسه اگه یکی به موهاش گیر بده یا دست بهش بزنه روی سر طرف مو نمیذاره بمونه )خواست طرفم بیاد که بکهیون وارد ابدارخونه شد
خودشو جمعو جور کردو دست منو گرفت از ابدار خونه بیرون اومدیم
چوی سو:یااااا احمق دیوونه …من پیش بکهیون کوچیک شدم
دهن من که باز مونده بود گفتم
- تو ….تو….بکهیون رو دوس…
نذاشت حرفمو کامل کنمو گفت
چوی سو:خفه شو با ….اهههه…ببین پیش بکهیون کوچیک شدم …واااااااییییی…
بعد رو کرد به منو گفت:احمق دیوووونه میکشمت
دستاشو به طرف گرفت
قسمت های خاکستری مغزم بهم دستور داد که عااااای فرار
دوویدمو به یه نفر برخورد کردم هردو مون هم پخش زمین شدیم .سرمو بلند کردمو دیدم کیونگ سو هستش
- وااا ببخشین …ببخشین…ندیدمتون …ببخشین
کیونگ سو:نمیبخشم…وااااییی…دستم داغون شد …اههههههه…تو مگه چش نداری که ادمو له میکنی
بعد کای اومد جلو و دستاشو رو شونش گذاشت بدون اینکه چیزی بگه اونو برگردوندو برد طرف ساختمون مراقبت های بهداشتی
با نگاهم اونارو دنبال کردم تا اینکه تو سالن ساختمون ناپدید شدن
نا خود اگاه گوشه ی چشم تر شد نمیدونم ولی گریم گرفته بود اشکامو با حرص کنار زدم و رفتم تو کلاس
لی مین کی:اجی حالت خوبه ؟چرا داری گریه می کنی
بدون اینکه جوابی پس بدم نشستمو سرمو گذاشتم رو میز
چوی سو:متاسفام خواهری ببخشین
لی مین کی با اشاره:چی شده
چوی سوبا اشاره: هیچی ..چیزی نشده
لی مین کی: چی شده خوبی ؟
- اگه میشه برگرد جلوت …چیزی نشده
شونه هاشو بالا انداختو برگشت جلو و با کتابش ور رفت
سرمو از روی میز برداشتم و به پشت تکیه دادم یکی اومد و جلوی لی مین کی ظاهر شد سرمو بالا گرفتم چانیول بود
یه اب میوه با یه کیک گذاشت رو میز
چانیول:اینا برا تو
بعد دستاشو گذاشت تو جیبشو از کلاس بیرون رفت
لی مین کی هم بدون اینکه توجهی کنه اونارو باز کردو خورد
چوی سو:هویی تو…. با توئم اخه…لی مین کی…چشمم روشن
لی مین کی:خفه شو بابا…انگار بهم علاقه داره
چوی سو هم یدونه به سرش زد
چوی سو:مراقب رفتارت باش هاااااا…دیدی حرف در اوردن واست
-هه هه
بلند شدمو از کلاس رفتم بیرون سنگینیه نگاه دو نفرو روم احساس کردم میدونم که اونا از این رفتار من ناراحت هستن
چرا زنگ این همه طولانی شده …چشم به ساختمون بهداشت افتاد رفتم تو یه در نیمه باز بود از در نیمه باز دی او رو با کای دیدم که داشتن حرف میزدن
در زدمو رفتم تو
-عه عه ببخشین واقعا ببخشین .من واقعا شمارو ندیدم….دستتون خوبه؟
دی او:فراموشش کن..اره ..چیزیش نیست
تعظیم کردمو دوباره گفتم:بازم ببخشین …من دیگه باید برم
از اتاق اومدم بیرون به در دیوار تکیه دادمو چند بار به دیوار کوبیدمش
بغض گلو مو گرفته بود رفتم ابدار خونه یه ابی به سرو صورتم زدم یکم حالم بهتر شد
راستی مین کی کجاست چرا نمی بینمش
یه نگاهی به دور و برم کردم هیچ اثری ازش نبود شونه هامو بالا انداختم به هر حال رفتم تو کلاس تو کلاس سر جاش نشسته
بودو با گوشیش ور میرفت
زنگگگگگگگگگگگگگ
رفتم نشستم سر جام خواستم چیزی بهش بگم که استاد اومد تو بلند شدیمو سلام دادیم کایو دی او هنوز نیومده بودند
تموم زنگ چشم به جای خالیش بود
زنگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
- عه چه زود زنگ خورد
کیم مین کی:خیلی هم زود نبود یک و نیم ساعته انگار حالت خوب نیست هاااااااا
دستی به سرم کشیدم
-اره واقعا حالم خوب نیست
چوی سو:خب دیگه بریم نا هار
همه: باشه
همه به طرف سالن سلف راه افتادیم
من غذامو خریدمو کشیدم بعد همگی رفتیم نشستیم من که با خوشی داشتم می خوردم یه دفعه یه نفر تو غذام دوغ خالی کرد اونم چه دوغی. خانوادگی
سرمو بلند کردمو دیدم دی اوئه دستو رو میز مشت کردم اونم رفت نشست سر جاش صداشونو از پشتم میشنیدم که داشتن می خندیدن
ظرف غذامو برداشتمو رفتم بالا سرش ظرف غذامو گذاشتم رو میز ش
- باید دوباره برام بخری
برگشتم که برم بشینم سر جام یه چیزی رخته شد رو لباسم برگشتمو دیدم دی او تمومه غذامو رو لباسم خالی کرده یه جیغ بلند کشیدم
-باید تمیزش کنی
دی او :عه واقعا درش بیار تمیزش کنم (بالحن با مزه)تموم بچه ها خندیدن
کیم مین کی اومدو دستشو گذاشت رو شونم منو به طرف بیرون هدایت کرد زیز لب هر چی فش بلد بود تحویلشون دادم
خدا رو شکر که تو کمدم لباس ورزشیام بودن لباسا مو با بد بختی در اوردم و لباس ورزشیامو پوشیدم
-من میدونم با اون چی کار کنم
ادااااامه دارد
خب حالا نظر لطفا