قسمت اول فیک دختر در برابر اکسو
به قلم :لی دائه مین
........................................................................................................
حوصله ام سر رفت بابا بعد یه ساعت دیگه کلاسم شروع میشه
اووووووف اوین روز دبیرستان چقدر کسل کننده س چه برسه به روزای دیگه اش ..گوشیمو از کیفم در اوردم دستم گرفتمو راه افتادم
اوووووووف یه دونه لایک هم ندارم اخه این چه وضعشه ..سرمو بالا کردم تو دبیرستان نبودم یه جای دیگه بودم یکم ترسیدم ولی اعتنا ن
نکردم همون راهیوکه اومده بودم بر گشتم گوشیمو الکی چک می کردم که یهو یه نفر با کفش های براق شلوار اتو کشیده و دست به جیب
جلوم واستاده بود از بالا به پایین یه نگاهی انداختم یه پسر نازی بود خیلی هم خوشگل بهش توجهی نکدمو راهمو کشیدم که برم چند
نفر دیگه پشت سرش ظاهر شدن به عقبم نگاهی کردم بازم چند تا پسر بود
_یااااااا چی کار دارید می کنید
یه پسر که از همشون قد بلند تر بووود جلو اومد وگفتت:تو اینجا چه غلطی می کنی
_ها؟درست حرف بزن ..فکر کنم کسی بهت یاد نداده که با یه دختر چطور حرف بزنی ؟😈
+تو چطور جرات می کنی با من اینطوری صحبت کنی...می دونی اینجا کجاست؟🔯
_خب نه😓
+به خاطر همینه ... پس تو ار الان اخراجی
-چی هااان .. تو به چه حقی
+من رویس این مدرسه ام...امگاری نمیدونی
-تو همچین غلطی نمی کنی... صبر کن ببینم
زوود به بابام زنگ زدم
-الو بابا این پسرا چطور جرات می کنند من اخراج کنند
+الو سلام بابایی کیه بزار تو بلند گو ببینم
- چشم
گذاشتم رو بلند گو
بابا: ببخشین اقا شما کی هستین که دختر منو اخراج می کنی
قد بلنده: من رئیس اینجام ..و اینکه دختر کوچولو ترسیدو به باباش زنگزده
همهشون خندیدن
بابا:یااا درست حرف بزن می دونی من کیم من رئیس جمهورتم
قد بلنده:عه ببخشین اقا متاسفم دیگه تکرار نمیشه
از بلند گو در اوردمش: مرسی بابا..پسره ی بیشعور داشت منو اخراج می کرد ..بای
همگی جلوم خم شدنو معذرت خواهی کردن
منم بدون اینکه بهشون توجه کنم راهمو کشیدمو رفتم
کلاسم شروع شده بود رفتم تو:یااااا خدا اونا هم اونجان یعنی چی
عیششششش بعد چند دقیقه ای استاد اومد همه بهش سلام دادیم و اون هم سلام کرد بعد چند کلمه ای سخنرانی کردن شروع به حاضر غایب کردن
اسم اون پسره قد بلنده و دوستاش
پارک چانیول .کای.دو کیونگ سو.لی. شیومین .چن.سهون. سو هو.بک هیون
وقتی به من رسید بعد گفتن حاضر گفت: لی دائه مین..لی دائه مین…اها تعریفتو از دبیرستان قبلیت شنیده بودم تو تو این درس فوق العاده ای خوش اومدی
سرمو به علامت تشکر خم کردم همه داشتن پچ پچ می کردن از جلو ییام شنیدم که میگن : چه بی ذوق اصلا ذوقی نداره این بشر رفتم جلو اهسته به گوش هر دوتاشون گفتم : برام عادی شده من عین شما تنبل نیستم که بعد با پوزخندی و دست به سینه برگشتمو نشستم
من پشت میشستم گوشیمو برداشتمو با هاش مشغول شدم استاد هم در حال درس دادن لود یه دفعه دیدم که استاد بالا
سرمه بدون توجه به اون سرمو انداختم تو گیشیم استاد گوشیمو گرفتو نگاهی بهش کرد منم دست به سینه نشستم
-خب .. تو این درسو بلدی که نشستی داری با گوشی بازی می کنی ..اون پسرا هم بهم می خندیدن پاشو دمو رفتم پای تابلو به استاد گفتم : اگه میشه بشینید .یه نگاهی به تخته کردم و دیدم جواب ناقصه یه نگاه کوتاهی از اول تا اخر سوال کردمو جواب رو کامل کردم بعد از اول درس تا اخرش برای بچه ها توضیح دادم بعد تموم شدن
استاد پاشودو گفت: نه.. مرحبا خیلی با حالی باید به همه معرفیت کنم
- مرسی ولی لازم به معرفی نیس استاد ها وقتی میان متوجه من میشن ….واینکه لطفا گوشیمو بهم برگردونید .اگه میشه؟
+بله حتما
استاد : بچه ها کلاس تمومه
اون پسرا بد جور داغ کرده بودند اخ که دلم خنک شد
بعد رفتن استاد همه بچه ها دورم جمع شدن بدون توجه به اونا از کلاس خارج شدم و رفتم نشستم رو نیمکت کنار حیاط چشامو بستم چند لحظه ای تو خودم بودم بازم کلاسای کسل کننده تشنه ام بود پاشودمو رفتم طرف ابدار خونه توی ابدارخونه اون پسره پارک چانیول با اون پسره کیوته دو کیونگ سو بودن اون پسره پارک چانیول تا منو دید زود از ابدار خونه رفت بیرون
خم شدمو اب خوردم سنگینیه نگاهشو احساس کردم برگشتم که چیزی بگم گفت: فکر کردی خیلی زرنگی کور خوندی توی درس هیشکی نمیتونه از من جلو بزنه
- پس بیا یه کاری
کنم بعده سه ماه یه ازمون همگانی می
گیرن اگه من بردم تو باید پیش همه اعتراف
کنی که من بهترم و زرنگتر واگه تو بردی…..
+و اگه من بردم باید با من باشی.سونگیین؟
یعنی دهنم وا مونده بود چییییییییییییییی
- فراموشش کن
+نه دیگه محرش خورده شد .. اگه قبول نکنی یعنی باختی
-باشه باشه
+راستی اسسمم دو کیونگ سوئه ولی بهم دی او میگن
-اگه نمی گفتی هم تاثیری نداشت
+یه زمانی تاثیر خواهد داشت
کلاس دومم شروع شد رفتم تو کلاس کلاس دومم هم مثل کلاس اولم گذشت ..زمان نهار بود شکمم شکایتاشو شروع شده بود
رفتم تو سالن سلف غذامو کشیدم احساس کردم چند نفر واسم دست تکون میدن رفتم پیش اونا نشستم
همگی همو معرفی کردن
من کیونگ کیانم(زهرا جوونه)
منم لی مین کیم (نازی جونه)
من هم لی چوی سو هستم( مریم جوونمه)
- سلام من هم لی دائه مین هستم
لی چوی سو: درسته ما همه تورو میشناسیم
-خوشبختم بچه هااا
در حال خوردن غذا بودیم که از پشت سرم شنیدم که یه پسری با صدای بلند می گفت: اون دختره لی دائه مین نیومده مشهور شد . فکر میکنه کیه….دختره ی کج مغز(طوری که همه شنیدن)
برگشتم دیدم کای هستش رفتم بالا سرشو گفتم :به خودت نیگا نکن که شبیه خنگ هایی مراقب حرف زدنت پشت سرم باش اق پسر
اون هم بلند شدو گفت : اونی که شبیه خنگ هاست تویی مراقب باش چطور رفتار میکنی وگر نه
- وگرنه چییی… یادت باشه خنگ نیستی ولی دیوانه که هستی .. به زودی منتظر برگه اخراجییت باش ….چون دلایلی محکم دارم
خواست چیزی بگه که سهون که پیشش نشسته بود اونو نشوند منم برگشتم سر جاام
کیونگ کیان گفت: 5 امتیاز بابا
- ما اینیم دیگه
لی چوی سو که روبه روم نشسته بود گفت:ببین لی دائه مین به پشتت نگاه نکن ولی اون پسره کای جوش اورده اون یکی پسرا هم سعی می کنن ارومش کنن اون پسره دو کیونگ سو هم متعجب داره تو رو نگا می کنه
همه زیر زیری خندیدیم
دخترای با حالی بودن شماره ی همو گرفتیمو بعد تموم شدن نهارمون کلاس سومم نیز مانند کلاس اولم گذشت طوری که همهی استاد ها منو شناختن
باهاشون خدافظی
کردمو امروزو خواستم پیاده برم زنگ زدم به اقای دایه یوو گفتم که من امروز تنهایی
میام اونم قبول کرد توی راه اون پسره دو کیونگ سو رو دیدم…..
ادامه دارد